72
21 آبان 1402
آیا میتوان انگیزه را به کسی آموزش داد؟
همه ما انسانها برای دستیابی به اهدافمان و انجام کارهای مختلف در زندگی، به نیرویی درونی نیاز داریم که ما را در مسیرمان تا رسیدن به مقصد ثابتقدم نگه دارد. این نیروی درونی همان انگیزه است. درست مانند خودرویی که برای حرکتکردن نیاز به سوخت دارد، ما هم برای انجام هر کاری باید انگیزه داشته باشیم.
پرسش مهمی که در این زمینه مطرح است این است که آیا انگیزه مهارتی آموختنی است؟ با توجه به اینکه ماهیتی ذاتی دارد، آیا میتوان به کسی انگیزه داشتن را آموزش داد؟ اهمیت پاسخ به این پرسشها در دو حوزه کسبوکار و آموزش، بیشتر از هر حوزه دیگری خود را نشان میدهد.
چه بسیارند مدیرانی که تلاش میکنند با سیستم پاداش و توبیخ، به کارکنان خود برای بهرهوری بیشتر انگیزه دهند و معلمان و والدینی که تصور میکنند کودکانی که درس نمیخوانند انگیزه ندارند و به دنبال راهی برای آموزش انگیزه به آنها هستند.
در این مطلب از برآیند، میخواهیم بررسی کنیم که آیا میتوان انگیزه را بهعنوان مهارت به کسی آموخت یا خیر و اگر امکانپذیر است، چطور میتوانیم آن را آموزش دهیم. اگر هم امکانپذیر نیست، چه راهحلهایی برای آن وجود دارد.
چرا تمایل داریم به دیگران انگیزه داشتن را آموزش دهیم؟ آیا کسی وجود دارد که انگیزه نداشته باشد؟
قبل از اینکه شروع کنیم، ابتدا بیایید ببینیم تعریف انگیزه داشتن چیست و آیا چیزی به نام بیانگیزگی وجود دارد یا خیر.
فرض کنیم شما مدیر یک کسبوکار هستید و کارکنانی برایتان کار میکنند. موفقیت شما به دستاوردهای کسانی بستگی دارد که زیر نظرتان کار میکنند. هنگامی که کسبوکارتان پیشرفت میکند، اعتبار آن بیشتر از هر کسی، نصیب شما میشود. اگر هم در جا بزند، شما باید پاسخگو باشید. بنابراین وظیفه خود میدانید که کارکنانی با انگیزه استخدام کنید تا راهبردها و اهداف کسبوکار را به خوبی اجرا کنند. در این صورت مدیر موفقی خواهید بود.
حال فرض کنیم معلم یک مدرسه هستید. میزان اعتبار شما به نتایج دانشآموزان بستگی دارد. اگر آنها نمرات خوبی کسب کنند، شما معلم خوبی هستید و اگر نه، باید به اولیای آنها و مدیران مدرسه پاسخگو باشید. بنابراین شما هم وظیفه خود میدانید که هر طور شده کودکان را با انگیزه بار بیاورید تا درس بخوانند.
حال بیایید به سؤالاتی که در این بخش مطرح کردیم، پاسخ دهیم.
کارمند یا دانشآموز با انگیزه، دقیقا چه کسی است؟
تعاریف کلاسیک از رفتار با انگیزه، نشان میدهد که شدت تلاشی که انجام میدهیم و جهت آن، میزان انگیزه ما را تعیین میکند (هافمن، ۲۰۱۵). به عبارت دیگر، اگر بسیار تلاش کنیم و این تلاش در راستای اهداف تعیین شده باشد، یعنی با انگیزه هستیم.
آیا چیزی به نام بیانگیزگی وجود دارد؟
شواهدی قوی وجود دارد که نشان میدهند انگیزه تحصیلی (پینتریچ و زوشو، ۲۰۰۲) و انگیزه شخصی، ممکن است بسته به شرایط کاهش یابند (موراون و باومیستر، ۲۰۰۰)؛ اما اینکه افراد اصلا انگیزه ندارند، یک باور نادرست است.
بیانگیزگی برچسبی است که والدین، معلمان یا مدیران ناآگاه، اغلب برای توصیف شخصی به کار میبرند که عملکرد او طبق انتظار نیست. اگر افراد مانند ما مزایای رسیدن به یک هدف خاص را درک کنند، آنها را فردی با انگیزه در نظر میگیریم.
برعکس، از کسی که اولویتهای متفاوتی دارد یا سطح شدت و سرعت او برای انجام کاری با ما متفاوت است، ناامید میشویم و او را بیانگیزه میخوانیم. در واقع، این ارزیابی نادرست به این دلیل اتفاق میافتد که ما عملکرد افراد را با چیزی که خودمان انتظار داریم مقایسه میکنیم و اگر همسو نباشد، چارهای نداریم جز اینکه بگوییم برای آن کار انگیزه ندارد.
آیا انگیزه آموزش ناپذیر است؟
حال میرسیم به پرسش مهمی که در این مطلب قصد داریم به آن پاسخ دهیم. ابتدا با دو مثال شروع میکنیم.
- فرض کنیم اسب یا حیوان خانگی خود را به زور به سمت ظرف آب هدایت میکنیم. آیا میتوانیم مجبورش کنیم آب را بنوشد؟
- به فروشندهای آموزش میدهیم که چطور از سیستم اطلاعات مشتری برای پیشرفت کارش استفاده کند و از مزایای آن برایش توضیح میدهیم. آیا میتوانیم وادارش کنیم که به شکل مداوم از آن استفاده کند؟
برای آموزش دادن انگیزه به کسی، باید او را به زور متقاعد کنیم به همان ارزشها و باورهایی که برای ما مهم و جذاب هستند پایبند باشد؛ چیزی که عملاً اتفاق نمیافتد. در واقع، با در نظر گرفتن ماهیت نسبتاً پایدارِ باورهای انگیزشی (اکلس و ویگفیلد، ۲۰۰۲)، بعید است بتوانیم به دیگران بیاموزیم که مانند خودمان باشند.
بنابراین، انگیزه داشتن تا حد زیادی ذاتی است و نمیتوان آن را به کسی آموزش داد. با این حال، راهبردهایی وجود دارند که با استفاده از آنها، میتوانیم به فرد کمک کنیم انگیزههای درونی خودش را در راستای اولویتهای خودش پیدا کند و آن را بهبود بخشد. دو رویکرد در این باره وجود دارد:
رویکرد نادرست: فرمان و کنترل
اگر با رویکرد «فرمان و کنترل» پیش برویم و به زور افراد را مجبور کنیم با ارزشها و باورهای ما سازگار شوند و انتظارات و خواستههای ما را برآورده کنند، به جایی نخواهیم رسید. مدیران کسبوکار، معلمان و حتی والدینی که این حالت مستبدانه را اتخاذ میکنند، بهاشتباه تصور میکنند سیستم پاداش یا تنبیه بر تغییر باورهای افراد تأثیر میگذارد و عملکرد آنها را بهینه میکند.
مدیرانی که وعده ترفیع یا افزایش حقوق میدهند یا تهدید به اخراج میکنند، والدینی که با خریدن جایزه به کودک رشوه میدهند یا معلمانی که کودک را تنبیه میکنند، نتیجه معکوس میگیرند. سبک رهبری فرمان و کنترل، اغلب منجر به سرخوردگی کارکنان و دانشآموزان میشود و در نهایت به ترک کار یا تحصیل میانجامد (بهاتی و همکاران، ۲۰۱۲).
رویکرد درست: مدلسازی رفتار با انگیزه
یک رهبر باهوش با القای خودمختاری به افراد کمک میکند دیدگاههای خود را بهراحتی بیان کنند، در تصمیمگیری برای انتخاب راههای انجام وظایف خود انعطاف داشته باشند و از اینکه یک اشتباه خاص، آنها را از اهدافشان منحرف کند واهمه نداشته باشند.
مدیر یک شرکت میتواند افراد را تشویق کند از راههای نوآورانه برای انجام وظایفشان استفاده کنند. معلم مدرسه میتواند به دانشآموزان کمک کند برای رشد و پیشرفت تحصیلی به تلاش کمتری نیاز داشته باشند و گزینههای لازم در صورت برخورد به موانع را در اختیار آنها قرار دهد.
پیشنهاد مطالعه
اگر به دنبال مراحل تصمیم گیری درست هستید مقاله زیر را بخوانید:
مهارت تصمیم گیری چیست؟چطور میتوانیم رفتار با انگیزه را در دیگران تشویق کنیم؟
نظریه خود تعیینکنندگی (Self-Determination Theory) نشان میدهد انگیزه افراد برای رشد و تغییر، در پاسخ به سه نیاز روانشناختی ذاتی آنهاست: شایستگی، ارتباط و خودمختاری.
۱. شایستگی به توانایی فرد برای یادگیری و رشد بدون تلاش زیاد اشاره دارد؛ چیزی که باعث میشود برای ادامه مسیر، شدت انگیزه خود را حفظ کند. وقتی ابزارهای لازم برای ادامه حرکت رو به جلو فراهم باشند، فرد میداند که از عهده کارهای سخت بر میآید.
۲. ارتباط به روابط بین فردی و رابطه فرد با کاری که انجام میدهد اشاره دارد. وقتی معلم یا کارفرما برای فرد اهمیتی نداشته باشند، انگیزهاش برای رشد و پیشرفت در درس یا کار تضعیف میشود.
۳. خودمختاری یا اتونومی، به کنترل رفتارها، وظایف، تصمیمها و نظایر آن اشاره دارد. وقتی معلمی همه کارهای دانشآموز را کنترل میکند، مهارت تصمیمگیری را از او سلب میکند. حتی اگر دانشآموز اشتباه میکند، این بخشی از فرایند یادگیری اوست و نباید آن را کنترل کرد.
در ادامه راهبردهایی را بررسی میکنیم که برای ایجاد این سه مؤلفه و تشویق رفتار با انگیزه در دیگران مؤثرند:
راهبردهایی برای ایجاد شایستگی
- درباره چیزهایی که افراد یاد گرفتهاند بحث کنید نه درباره نتایجی که به دست آوردهاند.
- برنامههای عملی ترتیب دهید که هدف آنها تمرکز بر یادگیری باشد نه فقط تکمیل مراحل پروژه.
- طوری رفتار نکنید که افراد فقط وانمود کنند توانایی کافی برای انجام کاری دارند. در عوض، آنها را تشویق کنید ذهن خود را برای یادگیری چیزهایی که در آنها مهارت ندارند باز کنند.
راهبردهای ایجاد ارتباط
- گفتگوهای انگیزشی با افراد ترتیب دهید و به آنها کمک کنید اهداف، وظایف و کارهای روزمره آنها برایشان معنا پیدا کنند. این گفتگوها در روزهایی که انگیزه افراد کاهش مییابد، به آنها کمک میکند تا دوباره آن را تقویت کنند.
- فضایی را ایجاد کنید که درباره نیازها، ترسها و آسیبپذیریهای خود صادقانه صحبت کنند. به آنها بیاموزید اگر به کمک نیاز دارند، حتما درخواست کنند.
- آنها را تشویق کنید اگر جایی بیعدالتی میبینند یا چیزی آزارشان میدهد حتما درباره آن صحبت کنند.
راهبردهای استقلالبخشی
- مهارتهای خود رهبری را در افراد آموزش دهید. نحوه برخورد با مدیران، شفافسازی اهداف نامشخص، درخواست بازخورد، حل مسئله و مذاکره برای کسب اختیارات برخی از این مهارتها هستند.
- با افراد مکالمه کنید و درک کنید چه ارزشهایی میتواند انگیزه آنها را برای کاری که انجام میدهند بهبود بخشد. پاداشهای سنتی مانند جوایز، افزایش حقوق، ترفیع و نظایر آن، فقط تا زمانی که نیاز واقعی فرد هستند رضایت او را جلب میکنند. اگر مشکل واقعی فرد حل نشود، به جایی میرسد که این مشوقها هم دیگر نمیتوانند عملکرد او را بهبود بخشند.
- به آنها قدرت انتخاب بدهید. مدام افراد را کنترل کردن و اجازه نوآوری و تصمیمگیری را از آنها گرفتن، شدت انگیزهشان را کاهش میدهد. برنامههای انعطافپذیر که فرد خودش شیوه انجام کار خود را تعیین میکند، در چارچوب مناسب خود بسیار کمککننده است.
پیشنهاد مطالعه
برای یادگیری مراحل و موانع حل مشکل حتما مقاله زیر را مطالعه کنید.
مهارت حل مسئله چیست؟راهبردهایی برای حفظ انگیزه در خودمان و القای آن رفتار به دیگران
گاهی به جای اینکه در پی آموزش انگیزه به دیگران باشیم، خوب است با استفاده از راهبردهایی خاص، رفتار مناسب را مدلسازی کنیم و آن را به دیگران هم آموزش دهیم تا از این راهبردها برای حفظ انگیزه و تعیین اهداف خود و دستیابی به آنها استفاده کنند.
این راهبردها را میتوان به عنوان «دستورالعملهای انگیزشی» طبقهبندی کرد؛ زیرا به فرد کمک میکنند میزان کاهش و افزایش انگیزه خود را روزانه تعدیل کند. ۵ راهبرد برای این کار وجود دارد که میتوانید با کمک آن با انگیزه بمانید (والترز و روزنتال؛ ۲۰۰۰):
نتیجه دلخواهتان را مجسم کنید
با قدرت تجسم، تصویری ذهنی از نتیجه دلخواهتان ایجاد کنید. به چیزی که در نهایت به آن خواهید رسید فکر کنید و ببینید دستیابی به آن هدف یا نتیجه، چه احساسی در شما به وجود میآورد.
خودگویی مثبت را تمرین کنید
جملات تأکیدی، تشویق کردن خود و جایگزینی افکار منفی با افکار مثبت برای حفظ انگیزه سودمند هستند. برای این کار، خودگویی مثبت را تمرین کنید.
به خودتان پاداش دهید
برای دستیابی به نقاط عطف یا پیشرفت در جهت اهداف خود، در هر مرحله پاداشهایی برای خودتان در نظر بگیرید تا انگیزهتان حفظ شود. برای مثال، فرض کنیم قصد دارید تا دو ماه آینده یک پروژه را به اتمام برسانید. هر بخش از پروژه را به پایان رساندید، یک جایزه برای خودتان بخرید و به مرحله بعد بروید.
محیط اطرافتان را بازسازی کنید
در بسیاری از مواقع، محیط اطراف در انجام برخی کارها و ایجاد بازدهی بیشتر، تأثیر بسزایی دارد. برای مثال، اگر باید روی پروژهای کار کنید که نیاز به تمرکز دارد، هر عاملی را که باعث پرت شدن حواس شما و مختل کردن تمرکزتان دارد حذف کنید.
سر و صداها را خاموش کنید، دمای اتاق را تنظیم کنید، از رسانههای اجتماعی در هنگام کار فاصله بگیرید، به اندازه کافی استراحت کنید و تغذیه مناسبی داشته باشید. این کارها برای عملکرد مطلوب و حفظ انگیزه برای رسیدن به آن کمککننده هستند.
به خودتان فکر کنید و مراقب خودتان باشید
زمانی را به خود اندیشی و مراقبت از خودتان اختصاص دهید تا از نظر ذهنی، عاطفی و جسمی خود را تقویت کنید. به یاد داشته باشید که ذهن و بدن سالم، هر دو برای حفظ انگیزه و عملکرد خوب مهم از اهمیت زیادی برخوردارند.
سخن پایانی
در این مطلب از برآیند به بررسی این پرسش مهم که آیا میتوان به کسی مهارت انگیزه را آموزش داد پرداختیم. پاسخ به این سؤال را با روشن کردن این موضوع که چیزی به نام بیانگیزگی وجود ندارد آغاز کردیم و دیدیم که افراد، انگیزه را در درون خود به شکل ذاتی دارند و تنها تفاوت آنها در این است که ممکن است اولویتها یا شدت انگیزه برای انجام کاری در آنها یکسان نباشد. در ادامه مطلب راهبردهایی را بیان کردیم که با کمک آنها میتوان انگیزه را در دیگران تشویق کرد.
منبع اولمنبع دوممنبع سوم
دانلود پی دی اف