264
5 دی 1402
اهداف خود را به دیگران بگوییم یا نه؟
آیا میدانستید اگر اهدافمان را به دیگران اعلام کنیم، این کار ممکن است احتمال دستیابی به آنها را کاهش دهد؟ سؤال اصلی این است که چرا چنین اتفاقی میافتد؟
پیش از این تصور میشد که اگر اهدفمان را با دیگران به اشتراک بگذاریم این کار باعث ایجاد یک نوع تعهد میشود و در نهایت احتمال رسیدن به اهداف را افزایش میدهد؛ اما تحقیقات چیز دیگری میگوید. در این مطلب از برآیند قصد داریم این موضوع را مورد بررسی قرار دهیم که چرا گفتن اهداف به دیگران احتمال رسیدن به آنها را کاهش میدهد.
نگاهی به میزان موفقیت اهداف تعیین شده
اگر اهل چرخیدن در شبکههای اجتماعی باشید احتمالاً متوجه شدهاید که وقتی سال جدید از راه میرسد بسیاری از افراد اهدافی که تصمیم دارند در سال جدید دنبال کنند را با دیگران به اشتراک میگذارند؛ اهدافی مثل رفتن به باشگاه و رسیدن به تناسباندام، کاهش وزن، یادگیری یک ساز جدید.
برخی از افراد در ابتدای سال نوع شروع میکنند و گامهای اولیه را برای رسیدن به اهداف تعیین شده خود بر میدارند (البته بسیاری از این افراد حتی شروع هم نمیکنند)؛ اما همینطور که زمان بهپیش میرود کمکم اهداف خود را فراموش میکنند.
طبق یک نظرسنجی ۴۵ درصد از مردم آمریکا در شروع سال نو برای خود هدف تعیین میکنند و تنها ۸ درصد از آنها به اهدافی که تعیین کردهاند میرسند. اینطور که به نظر میرسد یک خلأ بین قصد و اجرا وجود دارد، یعنی عواملی که باعث میشوند ما تصمیمها و اهداف خود را به مرحله اجرا نرسانیم. تحقیقات جدید نشان میدهد که یکی از عوامل ایجاد این خلأ اعلام کردن اهداف خود به دیگران است.
باور رایج در مورد بهاشتراکگذاری اهداف
باور رایج در مورد بهاشتراکگذاری اهداف با دیگران این است که وقتی اهداف خود را به دیگران اعلام میکنیم فشاری برای ادامه دادن و به انجام رساندن آنها روی خود احساس میکنیم، زیرا نمیخواهیم دیگران از ما ناامید شوند و ما را فردی بیاراده تصور کنند.
برای مثال پیشنهاد میشود اگر قصد داریم هر روز زمانی را به دویدن اختصاص بدهیم بهتر است این هدف را با دوستان یا اعضای خانواده خود به اشتراک بگذاریم. این کار باعث میشود تا برای اجرای تصمیم خود انگیزه پیدا کنیم، زیرا نمیخواهیم که به چشم دوستان یا خانواده خود فرد ضعیف و بیارادهای به نظر برسیم که فقط حرف میزند و عمل نمیکند.
تحقیقی که میگوید اهدافمان را به دیگران نگوییم
طی یک مطالعه محققی به نام گولویتزر (Gollwitzer) از ۴۹ دانشجوی روانشناسی در یکی از دانشگاههای آلمان خواست تا پرسشنامهای را در مورد تعهد خود به روانشناس شدن تکمیل کنند. به دنبال آن، به آنها گفته شد که دو هدف مهم مطالعه خود را برای هفته آینده یادداشت کنند. مانند مطالعه جدیتر یا تمرکز بر درس آمار.
در این آزمایش دانشجویان به دو گروه تقسیم شدند:
- گروه اول: اهداف این گروه توسط گولویتزر خوانده شد و او فرض کرد که این گروه تکلیف را بهدرستی انجام دادهاند.
- گروه دوم: به شرکتکنندگان در این گروه اطلاع داده شد که در پرسشنامه اشتباهی رخ داده است و دور انداخته خواهد شد و در واقع اهداف آنها توسط کسی خوانده نشده است.
یک هفته بعد، پرسشنامه دوم به دانشجویان ایمیل شد. از آنها خواسته شد که مقاصد و اهداف رفتاری خود را که قبلاً فهرست کرده بودند بنویسند و سپس مشخص کنند که دقیقاً کدام روزهای هفته به اهدافی که مشخص کرده بودند عمل کردهاند. از شرکتکنندگان خواسته شد تا این پرسشنامه را پر کرده و برای گولویتزر ارسال کنند و بر اساس مشارکت خود، مبلغ مشخص یا اعتبار خرید دورههای دانشگاه را دریافت کنند.
این مطالعه نشان داد که دانشجویان گروه دوم که اهدافشان نادیده گرفته شده بود بیشتر از دانشجویان گروه اول که اهدافشان مشخص بود برنامههای خود را دنبال کرده بودند. به عبارت سادهتر، گروهی که فکر نمیکردند کسی در حال تماشا یا پیگیری اهداف آنها است بیشتر به انجام تصمیمهای خود پایبند بودند.
بنابراین، این مطالعه نشان میدهد که وقتی افراد احساس میکنند مقاصدشان خصوصی است، ممکن است انگیزه بیشتری برای پایبندی به اهداف خود داشته باشند.
چرا نباید اهدافمان را به دیگران بگوییم؟
تصور کنیم هدفی برای خود تعیین کردهایم و قصد داریم به آن برسیم، مثلاً میخواهیم مهارت جدیدی را یاد بگیریم یا یک پروژه را به پایان برسانیم. تحقیقات نشان میدهد وقتی این اهداف را با دیگران به اشتراک میگذاریم و به آنها میگوییم که قصد انجام چه کارهایی را داریم، این کار احساس موفقیت کاذبی در ما ایجاد میکند. در واقع وقتی برنامههای خود را به مردم میگوییم، احساس خوبی به ما دست میدهد، اما این احساس لزوماً ما را مجبور به اقدام نمیکند و حتی ممکن است بعداً نتیجه معکوس داشته باشد.
قضیه از این قرار است که وقتی اهداف خود را یادداشت میکنیم یا به آن فکر میکنیم، بین جایی که اکنون هستیم و جایی که میخواهیم در آینده باشیم خلائی وجود دارد. از بین بردن این خلأ بهعنوان یک محرک عمل کرده و ما را به سمت اهدافمان سوق میدهد.
اما هنگامی که اهداف خود را با دیگران به اشتراک میگذاریم، مغز ما را فریب میدهد و این خلأ را به طور مصنوعی و کاذب از بین میبرد. در واقع مغز همان احساسی را در ما ایجاد میکند که قرار بود پس از رسیدن به اهداف خود به آن دست پیدا کنیم.
وقتی اهداف خود را به دیگران اعلام میکنیم احساس میکنیم گام بزرگی به جلو برداشتهایم. این فقط یک احساس است، ما در واقع هنوز هیچ کاری انجام ندادهایم. با گفتن هدف خود با صدای بلند در واقع خلأ بین آنچه قصد انجام آن را داریم و آنچه واقعاً انجام میدهیم بیشتر میشود. این عامل باعث میشود هدفی که داریم از اعمالی که انجام میدهیم فاصله بیشتری پیدا کند.
از سوی دیگر، با مخفی نگه داشتن اهداف خود، احساس فوریت را حفظ میکنیم و برای رسیدن به اهدافمان به جلو حرکت میکنیم. احساس میکنیم هنوز کارهای زیادی برای انجام دادن وجود دارد و انضباط درونی را در خود دوچندان میکنیم؛ برای مثال برای کارهایی که باید انجام دهیم لیست تهیه میکنیم، برای آنها برنامهریزی و اقدام میکنیم.
از آنجایی که هیچکس از اهداف و مقاصد ما آگاه نیست، فاصله بین قصد و رفتار ما کم است، این فاصله کم از آن جهت مطلوب است که به ما این احساس را میدهد که تنها خودمان هستیم که روی اعمال خود کنترل داریم و هیچکس جز خودمان پیگیر این نیست که آیا به اهداف خود رسیدهایم یا نه.
جمعبندی
برخلاف باور رایجی که میگوید اعلام عمومی اهدافمان به دیگران میتواند به ما انگیزه دهد و احتمال رسیدن به اهداف و مقاصد را بالا ببرد، در این مطلب گفتیم که تحقیقات جدید چیز دیگری را نشان میدهد. تحقیقات نشان داده است که به اشتراک گذاشتن اهداف خود با دیگران میتواند منجر به پدیدهای به نام «خلأ بین قصد و رفتار» شود.
این خلأ به تفاوت بین آنچه که قصد انجام آن را داریم و آنچه در واقع انجام میدهیم اشاره دارد. در واقع وقتی اهداف خود را با دیگران به اشتراک میگذاریم، ممکن است احساس رضایت یا موفقیت کاذبی داشته باشیم که میتواند انگیزه ما را برای اقدام کاهش دهد.
منبع اولمنبع دوم
دانلود پی دی اف